دیــــــــــــــــــــوااااااااااااااااااار

ساخت وبلاگ

ديوارهای دنيا بلند است
و من گاهی دلم را پرت می كنم آن طرف ديوار ...
مثل بچه ی بازيگوشی كه توپ كوچكش را
از سر شيطنت به خانه ی همسايه می اندازد
گاهی دلم را پرت مي كنم آن طرف ديوار .
آن طرف حياط خانه ی خداست ...
و آن وقت هی در می زنم در می زنم در می زنم
و می گويم دلم افتاده تو حياط شما
می شود دلم را پس بدهيد !؟
كسی جوابم را نمی دهد
كسی در را برايم باز نمی كند
اما هميشه دستی دلم را می اندازد اين طرف ديوار
همين ...
و من اين بازی را دوست دارم
همين كه دلم پرت می شود اين طرف ديوار
همين كه ...
من اين بازی را ادامه مي دهم
و آنقدر دلم را پرت مي كنم
آنقدر دلم را پرت مي كنم تا خسته شوند
تا ديگر دلم را پس ندهند
تا آن در را باز كنند و بگويند
بيا خودت دلت را بردار و برو ...!
آن وقت من می روم و ديگر هم بر نمی گردم
من اين بازی را ادامه مي دهم ...
قصه ی من قصه ی تو...
ما را در سایت قصه ی من قصه ی تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4ghazalaryaee1 بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 18:13